به نام معلم به کام فتنه گران/جواد رضایی
آیا آقای فانی با دیدن این نوشته نمیتوانست متوجه چیزهای دیگر شود و آیا حداقل جای درنگ و احتیاط نبود؟! گذشته از تمام این موارد؛ چرا آقای فانی که در چنین نشستی شرکت و در آن سخنرانی کرد...
پایگاه بصیرت،چهارمین کنگره سراسری انجمن اسلامی معلمان ایران نهم بهمنماه برگزار شد و هاشمیرفسنجانی و سیدمحمد خاتمی نیز برای این کنگره پیام ارسال کردند. گذشته از حضور برخی چهرههای سیاسی در این نشست؛ وجود 2 نکته در این همایش پرسش برانگیز است:
1- قطعنامه پایانی؛ در بخشهای آغازین قطعنامه (بند اول) آمده است: «انجمن در چهارمین دهه فعالیت، همچنان پایبندی خود را بر آرمانهای والای انقلاب اسلامی اعلام میدارد. تقویت نظام جمهوری اسلامی و اجرای بیتنازل قانون اساسی (خصوصاً حقوق ملت) حاصل بیش از یک قرن مجاهدت ملت بزرگ ایران که همواره مدافع اسلام رحمانی و عقلانی، کرامت انسانی، آزادیهای قانونی و حقوق ملت بوده است، بهعنوان مهمترین اولویت است.»
در بند دوم قطعنامه از رئیسجمهور درخواست شده است: «از جناب آقای دکتر حسن روحانی مصراً میخواهیم در جهت رفع حصر غیرقانونی از جناب آقای مهندس میرحسین موسوی، نخستوزیر امام و ملت در حساسترین سالها و جناب حجتالاسلام والمسلمین مهدی کروبی، رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی با اندوختهای از سوابق درخشان و پایداری و مجاهدات ایشان و سرکار خانم دکتر زهرا رهنورد، چهره فرهیخته و فداکار انقلاب و سایر بزرگان دربند با توجه به تذکار موارد زیر اقدام عاجل و مؤثر بهعمل آورند.» در ادامه این بند به مواردی از قانون اساسی که بر حقوق افراد دلالت دارد، اشاره شده است.
در بند چهارم آمده است: «... فضای امنیتی بر فضای فرهنگی مسلط است. استقلال آموزش و پرورش از سوی نهادهای غیرمسئول تهدید میشود. بسیاری از بخشها ناهمسو با سیاستهای دولت جدید در حال فعالیتند و در یک کلام آموزش و پرورش در اولویت نیست.»
بند پنجم، دغدغه گفتمان اصلاحات و سیدمحمد خاتمی را دارد: «گفتمان اصلاحات همچنان یکی ا?? ضروریترین نیازهای جامعه عصر ماست، زیرا باعث انسجام ملی، کاهش تنشها، تقویت وحدت اجتماعی و تعالی جامعه میشود و مانعی در برابر جریان اسلامهراسی در خارج و مردمهراسی در داخل است. در این راستا ضمن تکریم جایگاه جناب آقای سیدمحمد خاتمی انتظار داریم ایشان همچنان جامعه را در این مسیر راهنمایی کنند.»
بند ششم قطعنامه به علی مطهری و مواضع وی اختصاص دارد: «مواضع حقطلبانه نماینده بر حق مردم تهران، فرزند خلف شهید مطهری، جناب آقای دکتر علی مطهری که یادآور حریت شهید مدرس بوده را میستاییم و انتظار داریم الهامبخش هر مدافع حریم حقوقی انسانها و قانون اساسی قرار گیرد. نحوه برخورد قانونی و توأم با کرامت ایشان و دفاع از مظلومان در حافظه تاریخی مردم ما باقی خواهند ماند و امیدواریم چراغی فرا راه انتخاب نمایندگان آینده قرار گیرد.»
نام، پیشینه اولیه انجمن، مرامنامه انجمن و مسائل جاری فرهنگی و مسائل امروز آموزش و پرورش، همگی دلالت بر آن دارد که انتظار از این کنگره، پرداختن به مسائلی متناسب با فلسفه شکلگیری آن و ضرورتهای فرهنگی و آموزشی باشد نه اینکه با استفاده از نام مقدس «معلم» و با سوءاستفاده از انجمن و کنگرهای که با نام «معلم» شکل گرفته، آن را محمل بیان دیدگاههای سیاسی قرار دهند که ضمن بیاساس بودن، برای افکار عمومی تنشآفرین هم باشد. چرا بیشتر بندهای قطعنامه دوازدهبندی به جای ابراز دغدغههایی که با مرامنامه و وضعیت فعلی آموزش و پرورش سازگار است، به مسائل سیاسی مناقشهبرانگیز اختصاص پیدا کرده است. دستاندرکاران این کنگره با چه مجوز و چه جرئتی با نام مکرم «معلم» سیاسی کاری کردهاند؟!
آنها با آگاهی کامل از آنچه که فتنهگران بر سر نظام آوردند، با زیر پا گذاشتن قانون اساسی که در بند یک قطعنامه خواستار اجرای آن شدند از آزادی کسانی سخن میگویند که بر مبنای اصل 176 (شورای عالی امنیت ملی) مستوجب حصر تشخیص داده شدهاند. گزیدههای آنها از قانون اساسی که در دفاع از رفع حصر سران فتنه در قطعنامه آمده چیزی بیش از آنچه که علی مطهری پیشتر ادعا کرده بود ندارد و پاسخ ادعای قطعنامهنویسان همان پاسخ به علی مطهری است، یعنی شورای عالی امنیت ملی درباره حصر سران فتنه تصمیم گرفته و تصمیم مبتنی بر تشخیص آنها که ریشه در اصل مذکور دارد، عین قانون است و قانون دیگری نمیتواند آن را نقض کند؛ زیرا موضوع فتنه و بهتبع آن حصر مرتبط با امنیت ملی است.
سخن از امنیتی بودن فضای فرهنگی و تهدید استقلال آموزش و پرورش از سوی نهادهای غیرمسئول هم نه اینکه خیرخواهانه نیست که ادعایی بیاساس و شرجویانه و پاشیدن بذر بیم و نگرانی در ذهن جامعه است. متأسفانه چندی است برخی این ادبیات معنادار را با هدف تشکیک در باورهای مردم به کار میبرند تا با ابهام نهفته در آن، اما بیانگر نقاط مشخص، هم خود را مبرا کنند و هم به هدفشان برسند که هوشیاری مردم، هم مانع تبرئه و پنهان شدن آنها پشت این عبارات ابهامآمیز میشود و هم اجازه نمیدهد آنها به هدفشان برسند.
در قطعنامه، ادعا شده گفتمان اصلاحات از ضروریترین نیازهای جامعه عصر ما است و بهدنبال آن به پیامدهای مثبتی اشاره کرده که در حافظه مردم در دوران دوم خرداد عکس آن نقش بسته است. اما جالبتر اینکه در اینجا از «مردمهراسی در داخل» صحبت کردهاند.
منظور از «مردمهراسی در داخل» چیست؟ اگر این ادعای مشکوک درست باشد، چه کسانی و برای چه مردم را میترسانند؟ این عبارت نیز از جنس عبارت پیش گفته است که خود با ابهامش، مردم را به هراس میاندازد، حال کسانی که چنین مردم را دچار هراس میکنند، باید پاسخ دهند هدفشان از این هراسافکنی چیست و در جستوجوی چه هستند؟! نویسندگان قطعنامه در ادامه این هراسافکنی به قصد مطرح ساختن خاتمی اعلام میکنند، انتظار دارند خاتمی همچنان جامعه را در مسیر گفتمان اصلاحات(!) راهنمایی کند. این مقدمهچینی پرهراس برای مطرح کردن خاتمی کارساز نیست؛ چرا که نقش خاتمی در دامن زدن به فتنه برای مردم اثبات شده است.
2- حضور و سخنرانی وزیر آموزش و پرورش در کنگره؛ در بادی امر حضور دکتر فانی در کنگرهای که به نام «معلم» برگزار میشود، توجیهپذیر و حتی ضروری مینماید. حال باید پرسید اگر وزیر بداند در بیانیه پایانی این کنگره مطالب سیاسی است که بدون هر گونه استناد و منطق روشن و قوی برخی از اقدامات بسیار مهم نظام را مخدوش میکند و با بعضی دیگر از مندرجاتش ابهامگونه، اما معنادار و با جوهر هدایتکنندگی انگشت اتهام را بهسوی برخی از نهادهای نظام دراز میکند و با عباراتی هم جامعه را مضطرب میکند و با وارونهسازی سالهای گذشته بهدنبال خدشهزدایی از چهره یکی از عوامل گسترش فتنه است،باید در چنین کنگرهای شرکت کند حتی اگر در ظاهر منطبق بر جوهره وزارتخانه متبوعش باشد؟! اگر پاسخ این باشد که وزیر از محتوای قطعنامه اطلاع نداشت؛ بیشتر شبیه «عذر بدتر از گناه» است، چرا که وزیر در متن سخنرانیش در همین کنگره از سابقه حضورش در مناصب مختلف آموزش و پرورش سخن گفته، پس چگونه است با خط مشی انجمن موصوف آشنا نیست؟! از این گذشته حضور در چنین نشستی در وضعیت حساس سیاسی اجتماعی کشور که بهانه برای برخوردهای سیاسی و تسویه حساب و اتهامزنی به وفور یافت میشود و هستند افراد و گروههایی که با زیر پا گذاشتن تقوای سیاسی و نادیده گرفتن مصالح نظام، مرتکب (در حالت خوشبینانه) خطاهای فاحش سیاسی میشوند، اقتضا دارد که شخص وزیر از کموکیف همه مسائل نشست مطلع شود؛ از اینها گذشته آقای وزیر برای سخنرانی بر روی سنی رفت که درتصویر پشت آن جملاتی از خاتمی نقش بسته است. آیا آقای فانی با دیدن این نوشته نمیتوانست متوجه چیزهای دیگر شود و آیا حداقل جای درنگ و احتیاط نبود؟! گذشته از تمام این موارد؛ چرا آقای فانی که در چنین نشستی شرکت و در آن سخنرانی کرد و در حین حضور و پس از آن از مسائلی از جمله محتوای قطعنامه مطلع شد، هیچگونه موضع روشن و مشخصی نگرفت؟! آقای فانی وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران است که یکی از نهادهای قانونی آن (شورای عالی امنیت ملی) تشخیص میدهد فتنهگران باید در حصر باشند، اما در نشستی که آقای فانی شرکت میکند این حصر قانونی را غیرقانونی اعلام میکنند؛ یعنی بر خلاف ادعایشان قانون اساسی را برنمیتابند. آقای فانی که دیده رئیسجمهور چگونه به این ادعاها و درخواستهای واهی (برای نمونه نامه تهدیدآمیز علی مطهری به رئیسجمهور) بیاعتنایی کرده و با این بیاعتنایی نظرش را درباره این موضوع اعلام کرده، چگونه در اینباره در راستای سیاستهای نظام و دولت واکنش نشان نداده است؟! آیا آقای فانی با مندرجات قطعنامه صادره موافق است یا خیر، اگر پاسخ منفی است به طریقی آن را به جامعه اعلام کند. جامعه در انتظار است.