سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک بسیجی دانش آموز
امید من به شما دبستانی ها است - امام رحمت الله علیه 

معلم کوچک کرجی، سند بزرگ رسوایی دشمن!

 

 شهید رضا پناهی یکی از بزرگ مردان کم سن و سالی است که در دوران هشت سال دفاع مقدس با احساس مسوولیت و تعهد ناشی از عقبه معرفتی و بصیرتی منبعث از انوار تربیتی حرکت عظیم حضرت امام خمینی (ره)، توانست با وجود سن کم، خود را به جبهه های نبرد حق علیه باطل برساند و پس از مجاهدت و تلاش های بسیار، در خیل شهدای انقلاب اسلامی قرار گیرد.


بی شک حرکت کم نظیر شهدای دانش آموز و دانشجوی ایران اسلامی در دنیا ، می تواند حجت و الگویی تمام عیار برای نوجوانان و جوانان باشد، حرکتی که اکنون به یکی از جریان های اصلی در بیداری اسلامی منطقه تبدیل شده است.


شهید رضا پناهی در سال 1348 در خانواده ای مذهبی در شهرستان کرج متولد شد، اما بیشتر از 12 سال نتوانست سنگینی تن کوچکش را بر روح بزرگش تحمل کند و با اصرار، پدر و مادر خود را راضی کرد تا سرانجام در دوازدهمین سال زندگیش ابدی شود.


وصیتنامه اش را قبل از اعزام مخفیانه در نواری ضبط کرد و در گوشه ای پنهان کرد تا بعد از شهادتش به دست خانواده اش رسید.


 در فرازهایی از این وصیت نامه پربار آمده:


مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیتُه وَ مَن عَلی دِیتُه وَ اَنَا دِیتُه؛


 هرکس من را طلب می کند می یابد مرا و کسی که مرا یافت، می شناسد مرا و کسی که من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسی که عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسی که من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسی که من او را بکشم، خون بهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.

هدف من از رفتن به جبهه این است که:اولاً به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم.


آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کنند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند.



من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله.

و به راستی چه تفاوتی بین نوجوانان آن زمان و نوجوانان این عصر وجود دارد؟

درس صبر به مادر در وصیت نام

مادر رضا می گوید: رضا هر روز منقلب تر و عاشق تر می شد و من می دیدم که رضا با عشق راهش را انتخاب کرده است و شیفتگی او برای خدا و امام زمان(عج) و ائمه اطهار (ع) مثال زدنی بود.

?معصومه امامی اصل? ادامه داد: قبل از تولد رضا به پابوس امام رضا (ع) رفتم و از خداوند خواستم به بزرگواری امام هشتم (ع ) فرزندی مبارک به من عطا کند .

او گفت: رضا در 14 بهمن ماه سال 48 در کرج به دنیا آمد و خداوند بزرگ را به خاطر این نعمت شکر کردم.

زمانیکه جنگ هشت ساله شروع شد، دیگر رضا آرام و قرار نداشت و دائم می گفت من قصد رفتن به منطقه دارم و می خواهم بجنگم به ویژه زمانیکه حضرت امام (ره) دستور جهاد داده بود و رضا گفت دیگر امامم دستور جهاد داده است و درنگ جایز نیست.

معلم کوچک کرجی، سند بزرگ رسوایی دشمن!


خانم امامی اصل گفت : پدر رضا همین تصور را داشت و فکر می کرد اگر به او اجازه بدهد من ناراضی باشم ، در این بین رضا هر روز منقلب تر و عاشق تر می شد و من می دیدم که رضا با عشق راهش را انتخاب کرده است و شیفتگی او برای خدا و امام زمان(عج) و ائمه اطهار (ع ) مثال زدنی بود.


مادر شهید پناهی گفت: می دانستم رضا عاشق است دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و مثل ابر بهار اشک ریختم ، رضا را در آغوش گرفتم و گفتم مامان ما همه بنده خدا هستیم، عاشق رسول خداییم، شیعه امیر المومنین (ع ) هستیم، مگر می شود عاشق امام زمان(عج ) نبود؟ بخدا به خاطر سن کم تو پافشاری می کنم ، درکم کن ، اگر بزرگتر بودی برای جبهه رفتنت رضایت داشتم ، رضا باز هم گفت، شاید از نظر جثه و سنی کوچک باشم اما متفکرم.

از شهادت رضا خوشحالم / رضا انتخاب خدا بود ، رو سفید شدم


مادر شهید پناهی اظهار کرد: از این خوشحال هستم که رضا مرا رو سفید کرد و کلامش را به اثبات رساند ، بعد از پافشاری بالاخره رضایت دادیم ، وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم و گفتم خدایا می دانی که رضای من چقدر عاشقت است اگر تو هم عاشق رضای منی به دل پدرش الهام کن که برای فرستادن رضا به جبهه، قدم جلو بگذارد.


وی ادامه داد: بسیار خوشحال بودم و رضا از مدرسه برگشت به او گفتم می خواهی به منطقه بروی؟ نگاهی معنی دار کرد که نظر پدرش چیست؟ اما من گفتم رضا پدرت راضی است.

این بانوی صبر استقامت افزود: رضا خیلی در سپاه تلاش کرد به راحتی به او برگه نام نویسی برای جبهه نمی دادند، حرف های رضا بسیار گیرا بود و آنها را راضی کردد که فرم را پر کند ، من فرم را امضا کردم و تحویل سپاه داد و تاریخ اعزامش مشخص شد.

نوار صوتی رضا که برای مادر ضبط کرده بود/ بعد از شهادتم گوش کن

مادر شهید پناهی گفت: عصر روز جمعه یک روز قبل از اعزام به جبهه ،رضا به من گفت ،مامان یک نوار برای من تهیه می کنی؟ گفتم نوار از کجا تهیه کنم؟ با خودم فکر کردم شاید این بچه چیزی در دل دارد که نمی خواهد من بدانم، رفتم و از یکی از همسایه ها یک نوار گرفتم و نوار را به رضا دادم از من خواهش کرد بیرون بروم.

- در این مدت حرفهایش را کاملا زده بود و آن را به من داد و مرا قسم داد که نوار را تا شهادتش روی ضبط نیاورم، اگر در جبهه لیاقت شهادت را داشتم روزی که خبر شهادت مرا به شما دادند، نوار را گوش کن تا حرف های مرا بفهمید و من نوار را در یک گوشه ای پنهان کردم.

- رضا به پادگان ابوذر سرپل ذهاب کرمانشاه اعزام شد و به گیلان غرب رفت، فرمانده اش می گفت، گروه گروه رزمنده پیش رضا آمده بودند تا بدانند این بچه 12 ساله چه کسی است؟ رضا به همه روحیه داده بود.


رزمنده ها فکر می کردند او با پدر یا برادرش جبهه رفته اما با تنها بودن رضا بسیار تعجب می کردند و از قضا رضا را به منطقه می برند تا شاید با بهانه خلع سلاح دوباره به کرج بفرستند یا اینکه رضا را تا نیمه شب در سنگر انفرادی می گذاشتند و به او می گفتند مثلا فلان شخص نمی تواند پست دهد تو به جای او نگهبانی بده و او قبول می کرد و تا صبح بیدار بود.


مادر از خاطرات جالب رضا در کودکی گفت / درس خداشناسی خوانده ام مادر نه گیاه شناسی

- یک روز او را فرستاده بودم سبزی بخرد وقتی سبزی را آورد سبزی خوب نبود به او گفتم مادر این چه سبزی است که خریده ای! گفت، من درس گیاه شناسی نخوانده ام مادر ، درس خداشناسی خوانده ام و همیشه خدا در کلامش بود.


- در مدرسه زرنگ و درس خوان و بچه شوخ و خندانی بود و صبوری و مهربانی اش


زبانزد بود، به طوری که معلم ، مدیر و اولیای مدرسه از او راضی بودند.


 این مادر شهید ادامه داد: یک روز از طرف مدرسه من و پدرش را خواستند ، رضا با دستور بسیج 20 میلیونی عضو پایگاه بود و وقتی می پرسیدم که چرا درس نمی خوانی؟ می گفت همه درس ها را در مدرسه یاد می گیرم، از مدیر و معلم که سوال می کردم


 می گفتند ، درس رضا مشکلی ندارد ، بچه ای است که شیطنت دارد ولی با اخلاق و نمونه است.


امثال رضا امروز کم هستند ولی نایاب نیستند


مادر شهید گفت : هیچ مادری نمی تواند تحمل کند که فرزنش را که از شیره جانش را به او داده خاری در پایش فرو رود ، ولی رضا عاشق بود و کسیکه عاشق امام زمان (عج) باشد چطور می تواند به جبهه نرود ، مگر فرزندم از حضرت علی اصغر(ع)، امام حسین (ع) بالاتر بود ، حضرت رباب (س ) چطور طاقت آورد بچه شش ماهه اش ، جلوی تیر حرمله برود.


 مادر ادامه داد: رضا و دیگر شهدای دفاع مقدس را به راستی نمی توان با بچه های این زمان مقایسه کرد ، ولی با وجود کمیاب بودن ، نایاب هم نیستند وامکان دارد که با کمی تفاوت از آن رزمندگان مانند همانها باشند ، من با رضا درد و دل می کردم و رضا راهنمای من بود.


- وقتی از طرف مدرسه ما را خواستند ، گفتم شاید درسش افت کرده اما مدیرش گفت هرکاری می خواهید انجام دهید بارضا مشورت کنید و یادم است با این حرف ، پدرش با خنده گفت، چطور می شود که من با یک بچه 11 ساله مشورت کنم که مدیرش پاسخ داد، من که مدیر یک مدرسه هستم و 500 دانش آموز دارم ، وقتی مشکلی پیش می آید از رضا مشورت می گیرم.


توصیه مادر شهید به دانش آموزان امروز / مبارزه ادامه دارد


 مادر شهید پناهی گفت : از جوان های همسن رضا می خواهم از شهدا سرمشق بگیرند و مثل آنان عمل کنند، ولایتی باشند ، شهادت روزی رضا شد چون ولایتی بود و عاشق ولایت امیر المومنین (ع ) بود ، امام را دوست داشت و حتی با این وجود که دیدار امام را به او می دادند ، ولی نرفت چرا که می ترسید او را به کرج بفرستند و از جبهه جهاد دور بماند .


وی افزود : به دانش آموزان ایران امروز می گویم که مبارزه ادامه دارد و برای این مبارزه از شهدا الگو بگیرند و بدانند دشمن در مقابل بچه های با ایمان ایران شکست خورده همیشگی است.


 


[ سه شنبه 93/7/15 ] [ 2:6 عصر ] [ SABER ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

عضو بسیج دانش آموزی شهرستان اردبیل
موضوعات وب
امکانات وب



بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 67001